loading...

روزنوشته‌های مهسا

بازدید : 544
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 21:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

این روزها با خشم شدیدی که تمام ذهنم را به خودش درگیر کرده، دست و پنجه نرم میکنم.

اول، نسبت به خودم خشمگین بودم و خودم را بابت موقعیت پیش آمده - به شکل‌های مختلف و البته متعدد- سرزنش می‌کردم.

اما کمتر از یک هفته پیش، یک دوست مشترک برایم از حقایقی حرف زد که باعث شد بتوانم خودم را ببخشم و سرزنش نکنم. در عوض، خشمم نسبت به او بیشتر شد.

در واقع نمیتوانم با احساساتم ارتباط برقرار کنم، نمیدانم که درگیر چه احساساتی هستم. اما میدانم بی اندازه خشمگینم.

چندروزی است که نتوانسته ام کتاب بخوانم- نه داستانی، نه روانشناسی و نه توسعه فردی.

دیروز هم ورزش نکردم. یا من از نظم فرار میکنم، یا نظم از من.

اما هرچه که هست، گذرا است.

فکر میکنم در سه روز گذشته اندازه سه ماه گذشته شکر مصرف کرده‌ام و از این بابت ناراحت نیستم. از دست رفتن نظم زندگیم در چند روز اخیر هم ناراحتم نمیکند.

میدانم باید کمی‌با مهربانی حال خودم را نگاه کنم. به زمان احتیاج دارم. حقایق تلخی را از دوستم شنیدم و کنار آمدن با آنها زمان میخواهد.

این روزها که نمیتوانم مرتب و مترکز بنویسم، در کانال تلگرامم پراکند و کوتاه می‌نویسم.

اینجاست : t.me/DaSheepishly

Let's block ads! (Why?)

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 15
  • بازدید کننده امروز : 10
  • باردید دیروز : 9
  • بازدید کننده دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 143
  • بازدید سال : 686
  • بازدید کلی : 51647
  • کدهای اختصاصی